راستی
صداقت و راستگویی اساس و بنیان زندگی مسیحی است ، عیسی مسیح در یوحنا 14 : 6 خود را چنین معرفی می کند : ’ من راه ، راستی و حیات هستم ، هیچ کس نزد پدر جزء بوسیله من نمی آید ‘. او ، راستی ، است پس پیرو او نیز باید در راستی گام بردارد و زندگی کند و تمام سخن ، عمل و زندگیش در راستی و حقیقت باشد.
اما مفهوم در راستی بودن چیست؟ آیا باید در تمام شرایط و برهه ها راستگو بود؟ برای مثال در رویارویی با دشمنی که قصد نابودی دارد ، باید راستگو بود یا با حکمت و همچنین شنیدن صدای روح القدس مدبرانه عمل کرد. در اینجا لازم است به تعریف راستگویی و داشتن صداقت و گفتن حقیقت در شرایط عادی و ویژه بپردازیم.
صداقت و راستگویی
یک مسیحی باید در زندگی روحانی خود راستگو باشد و این فقط به بخشهایی از زندگی او برنمی گردد، بلکه تمام زندگی او را در بر می گیرد ، عیسی مسیح در متی 5 آیه 37 می فرماید :’ بلی تو بلی باشد و نه تو نه باشد و زیاده از آن شریر است ‘، یعنی مسیحی همواره باید در راستی حرکت کند و هیچ چیز نباید این راستی را تحت شعاع قرار دهد ، بلکه در زندگی صادقانه عمل کند ، این روش زیستن با زندگی کردن با سیاست و تزویر در جهت کسب منافع شخصی متفاوت است.
اما در بعضی اوقات شرایطی پیش می آید که می توان به نیت و علت یک موضوع پی برد که سئوال پرسیدن افراد برای شنیدن حقیقت ، در اصل به دنبال ایجاد یک تنش یا بدی است.
برای مثال وقتی از مسیح در لوقا 20 :4 درباره اقتدارش سئوال می کنند، او سئوال را با سئوال جواب می دهد که ’ تعمید یحیی از آسمان بود یا از انسان ؟ ‘ و وقتی آنها با حیله گری از جواب دادن ابا می نمایند او هم پاسخ می دهد که ’من نیز به شما نمی گویم که با چه اقتداری این کارها را می کنم‘ و در اینجا آشکارا دیده می شود که مسیح با فهم نیرنگ آنها از پاسخ دادن سرباز می زند ، حال ما چگونه می توانیم شرایط خاص را تشخیص دهیم.
دروغگویی یا نگفتن حرف راست و یا سکوت!
در بعضی اوقات افراد در شرایطی هستند که بین دو حکم اخلاقی قرار می گیرند که ناچار به انجام یکی از آنها هستند و به نوعی تنش ایجاد می شود ، پس برای راستگویی در شرایط تنش بین دو حکم الهی باید چه اصولی را مد نظر قرار داد ، در تفکر مسیحی سه دیدگاه برای آن در دید مطلق گرایی وجود دارد :
مطلق گرایی یعنی حقیقت همیشه حقیقت است و باید آن را ابراز داشت
1-مطلق گرایی بدون شرط و شروط : برای مثال ، اگر قاتلی پناه بیارد و در پرس و جو سئوال شود ، جواب مثبت است ، کانت می گوید هر کسی مسئول رفتار و گفتارخودش است و اگر دروغ گفته شود ، درِ استثناء باز شده است.
2-مطلق گرایی در تنش : بعضی معتقدند که هیچ وقت تنشی بین احکام وجود ندارد و خدا دری را باز می کند و نوعی مطلق گرایی وجود دارد که در آن هیچ تنشی نیست ، دیدگاه دوم عنوان می کنند تضاد بین دو دستور اصلی وجود دارد . برای مثال مخفی کردن افراد از دست نازیها در جنگ جهانی دوم ، دروغ محسوب نمی شود.
در حالیکه گروه اول می گویند که حتما باید حقیقت را گفت ، گروه دوم عنوان می کنند به خاطر نجات جان که ارزش بالاتری دارد ، می توان دروغ گفت ولی در نهایت باید از این دروغ توبه کرد.
3-اما دیدگاه سوم ، مطلق گرایی درجه بندی شده، یعنی احکام خدا مطلق است ولی تمام احکام خدا در یک سطح نیستند و جایگاه برابر ندارند ، متی 23:23 و متی 5 : 19 (نقل قول از مسیح در بزرگ و کوچک بودن احکام ) برای مثال تفاوت خوردن یک نوع گوشت و قتل مکن ، بنابراین با توجه به این درجه بندی ، عملی که ارزش آن درجه بالایی دارد باید انجام شود و نیازی به توبه نیست.
توجه داشته باشیم که دید نسبی گرایی نسبت به حقیقت باعث می شود که نتوان با قدرت اظهار نظر کرد ، نسبی گرایی منعطف است و به ضد مطلق گرایی می باشد و کسی که تفکر نسبی گرایی داشته باشد نمی تواند به عملی انتقاد کند ، در واقع نسبی گرایی به بن بست می رسد. برای مثال شخص در وجدان احساس می شود که یک عمل واقعا اشتباه است و نمی توان آن را نسبی عنوان کرد ، مانند کشتن آدم بی گناه.
به نظر می رسد ، هدایت روح القدس در هر شرایطی لازم است و ضمن دعا باید از دروغ گفتن امتناع نموده و یا سکوت اختیار کرد و نمی توان برخورد نسبی با دروغ داشت، قطعا در هر شرایطی کلام خدا و روح القدس بهترین مشورت را خواهد داشت .