بنام خداوند ابتدا و انتها
هیچ چیز دردنیا اتفاقی نیست ، بلکه خداوند برای تک تک انسانها نقشه و دعوت خاص دارد و با توجه به خصوصــیات و شخصـیت انسانها ، خداوند هر کس را در شرایطی خاص ملاقات میکند . مشکلات و رنجها در زندگی یکی از ابــزارهایی هستند که ما را در مسیر ملاقات با خداوند قرار میدهند ، در آن موقعیت است که انسان به خلاء شدید درونی خود پی می برد و با تمام وجود ش نزد خداوند فریاد میزند ودر آن زمان ، خداوند او را نجات داده و محبت می کند.
” و آنان را که از پیش معین فرمود ، همچنین فرا خواند؛ و آنان را که فراخواند، همچنین پارسا شمرد؛ و آنان را که پارسا شمرد ، همچنین جلال بخشید.” رومیان 8 : 30
و اما شهادت زندگی من ، من درسال 1995 مهاجرت کردم و در در مدت چهار سال بخاطر دوری از خانواده به شدت از افسردگی رنج می بردم ، کاهش وزن زیاد و اختلالات روحی و روانی در من اوج گرفت و تحت درمان روان پزشک بودم ، معالجات نتوانسته بود مشکل را ریشه ای حل کند و به زندگی من امید و شادی دهد ، زیرا انسان به امید زنده است.
شروع تازه
در همان روزها بود که من پیغام انجیل را از یکی از دوستانم که مسیحی نبود شنیدم ! و جالب این بود با اینکه خودش مسیح را در زندگی نپذیرفته بود، اما معتقد بود مسیح عیسی میتواند زندگی من را دگرگون کند . در ابتدا به خاطر تعصبات دینی که در زمینه اسلام داشتم مخالفت کردم ، اما در نهایت انجیل را مطالعه کردم و بعد از یکسال تحقیق و مشارکت در کلیسا ، در سال 1999 به دعوت کلیسا به کنفرانس مسیحیان رفتم .
در ابتدای همان روز ، تصمیم گرفتم در همان شب تا صبح در انتظار ملاقات خداوند در دعا بنشینم ، من تمام شب را در پرستش و دعا سپری کردم و بطور شگفت انگیز متوجه زمان نبودم ، در ابتدای سپیده صبح بود که روح خداوند بطور اعجاب انگیزی تمام وجودم را فراگرفت و به زبانهای تازه سخن گفتم !
ملاقات بسیار عجیبی بود ، در آن زمان قلبم پراز محبت و بخشش خداوند شده بود ، بطوری که احساس میکردم میتوانم پرواز کنم و فریاد بزنم خداوند نیکوست . آنقدر این اتفاق عظیم بود که تمام زخم هایم ناگهان از وجودم پاک شد ، احساس میکردم مثل نوزاد ، تازه به دنیا آمدم ، از روح خداوند پر شده بودم ، جلال بر نام خداوند.
وقتی از دعا برخاستم ، بامداد بود. هنگام صبح در مراجعه به جلسه کنفرانس ، همه متوجه دگرگونی و تغییر در چهره و رفتار من شده بودند و خداوند را شکر کردند . از آن سپیده صبح تا کنون زندگی من تحت تاثیر اراده خداوند قرار گرفته و طی سه ماه بعد از آن اتفاق بزرگ در زندگیم وضعیت جسمانی و وزن من به حالت عادی برگشت و حتی باعث تعجب روان پزشک شد ، او در گزارش خود نوشت که بیماری این فرد بهبود یافته و او عنوان می کند عیسی مسیح او را شفا داده است !
در آن زمان قلبم پراز محبت و بخشش خداوند شده بود ، بطوری که احساس میکردم میتوانم پرواز کنم و فریاد بزنم خداوند نیکوست
خداوند زندگی من را در دستهای خودش قرار داد و بعد از دو سال تربیت و تعلیم مسیحی ، خدا اشتیاق شدیدی در قلبم برای خدمت در کشورم گذاشت . بنابراین من برای بشارت انجیل به کشورم ایران برگشتم و با قدرت خدا ، تمام خانواده ام و بسیاری از اقوام به مسیح ایمان آوردند و خداوند در میان آنها معجزات بی شماری به انجام رساند . آمین
جلال بر نام خداوند